سوم شهریور، هم زمان با هفته دولت، مشهد میزبان فرزانه صادق مالواجرد، وزیر راه و شهرسازی، بود؛ وزیری که قرار بود با حضورش، بیش از هزار پروژه عمرانی در خراسان رضوی افتتاح شود؛ پروژههایی با اعتبار ۴۳هزار میلیارد تومان؛ عددی که اگر بخواهیم آن را در قالب خدمات عمومی، زیرساختی و رفاهی تصور کنیم، میتواند چهره بسیاری از شهرهای استان را دگرگون کند. اما آنچه در این سفر بیش از هر چیز به چشم آمد، نه عظمت پروژه ها، بلکه تحقیر رسانههای محلی بود.
از چند روز قبل، روابط عمومی استانداری، از رسانهها خواسته بود اسامی خبرنگاران و عکاسان خود را برای حضور در نشست خبری مشترک وزیر و استاندار اعلام کنند. تأکید شده بود که فقط افراد ثبت شده اجازه ورود خواهند داشت. خبرنگاران مشهدی، با امید به شنیدن پاسخهای صریح درباره وضعیت راه ها، پروژههای نیمه تمام و چالشهای حمل ونقل استان، خود را آماده کرده بودند.
اما در روز موعود، تیم رسانهای وزیر راه اعلام کرد که خانم وزیر فقط با خبرنگاران تهرانی نشست خبری خواهد داشت! بله، فقط تهرانی ها! و نشست خبریای که قرار بود با حضور وزیر برگزار شود، درنهایت تنها با حضور استاندار برگزار شد.
این تصمیم، نه فقط بی احترامی به خبرنگاران مشهدی بود، بلکه نشانهای از بی اعتمادی به رسانههای محلی هم هست؛ رسانههایی که سال هاست در دل همین شهر نفس میکشند، دردها را میفهمند و با مردم زندگی میکنند.
اگر قرار باشد در هر سفر استانی، خبرنگاران تهرانی همراه وزیر باشند، باید هزینههای گزافی برای سفر، اقامت و هماهنگیهای رسانهای پرداخت شود، درحالی که تقریبا تمام رسانههای ملی، از روزنامهها گرفته تا خبرگزاری ها، در شهرستانها نمایندگانی دارند که مورد وثوق و اعتماد آن رسانهاند.
اما مسئله فقط هزینه نیست؛ مسئله این است که خبرنگار مشهدی، برخلاف همتای تهرانی اش، اشراف کامل تری به مسائل استان دارد. او میداند کدام پروژه سال هاست متوقف مانده، کدام جاده جان مردم را گرفته و کدام وعده فقط در حد تیتر و روی کاغذ باقی مانده است. همین اشراف، باعث مطالبه گری دقیقتر و پرسشهای چالشیتر میشود؛ چیزی که البته شاید برخی مسئولان ازجمله خانم وزیر از آن گریزانند.
وزیر راه وشهرسازی، با این تصمیم، نه تنها فرصت گفت وگوی مستقیم و مطالبه گری را از رسانههای محلی گرفت، بلکه اعتماد آنها را نیز خدشه دار کرد. رسانههای محلی، سربازان درجه ۲ نیستند. آنها نه تماشاچیاند، نه دکور نشستهای خبری. آنها صدای مردماند؛ مردمی که در همین شهر و استان زندگی میکنند و انتظار دارند مسئولان پاسخ گو باشند. رسانههای محلی نه فقط ناظر، بلکه موتور محرک توسعهاند؛ آنها با شناخت دقیق از بافت اجتماعی، اقتصادی و عمرانی شهر و استان خود، میتوانند پرسشهایی را مطرح و مسائلی را مطالبه کنند که از دل زندگی روزمره مردم برآمدهاند.
حذف این رسانهها از نشستهای خبری، یعنی حذف صدای واقعی شهر. اگر سفرهای استانی قرار است به توسعه متوازن منجر شوند، باید تعامل با خبرنگاران محلی در اولویت باشد؛ چراکه مطالبه گری آنها نه از روی شعار، بلکه از دل تجربه و زیست بومی شکل گرفته است. بی توجهی به این ظرفیت، سفرهای استانی را از مسیر پاسخ گویی خارج میکند و به یک نمایش تبلیغاتی تنزل میدهد. پروژهها افتتاح شدند، اما چیزی مهمتر از روبانهای بریده شده جا ماند: بی توجهی آشکار به رسانههای محلی.
این بی توجهی، اگر به رویهای در سفرهای استانی تبدیل شود، نه تنها انگیزه خبرنگاران شهرستانی را تحلیل میبرد، بلکه نشان دهنده شکاف فکری میان مسئولان پایتخت نشین و واقعیتهای زیستی استان هاست. رسانههای محلی، نه ابزار تبلیغاتی بلکه بازوی نظارتی توسعهاند؛ نادیده گرفتن آنها یعنی نادیده گرفتن مردم. اگر قرار است توسعهای شکل بگیرد، باید صدای شهرها شنیده شود و این صدا، از گلوی خبرنگاران محلی بیرون میآید، نه از پشت میزهای پایتخت.